جدول جو
جدول جو

معنی احتراز کردن - جستجوی لغت در جدول جو

احتراز کردن
پرهیز کردن ورتیشیدن پرهیز کردن اجتناب کردن
تصویری از احتراز کردن
تصویر احتراز کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احترام کردن
تصویر احترام کردن
یاشتن سناییدن فرنامیدن نواختن کسی یا چیزی را گرامی و بزرگ داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احراز کردن
تصویر احراز کردن
به دست آوردن، دارا شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
نو آفریدن، دروغ پرداختن، از خود در آوری چیزی نو و بی سابقه ساختن چیزی تازه پدید آوردن ابداع کردن، دروغ پردازی کردن و از خود چیزی به ناروا ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتیاط کردن
تصویر احتیاط کردن
به هوش کار کردن استوار کاری کردن بهوش کار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتمال کردن
تصویر احتمال کردن
تحمل کردن بردباری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
انبار کردن کا (مخصوصا غله) برای فروش بهنگام گرانی و کمیابی، بنداری انبارداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتجاج کردن
تصویر احتجاج کردن
حجت آوردن استدل کردن اقامه دلیل، خصومت و دشمنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتذار کردن
تصویر احتذار کردن
پرهیز کردن، دوری کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعتراف کردن
تصویر اعتراف کردن
خستو شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعتراض کردن
تصویر اعتراض کردن
پرخاشیدن پرخاش کردن چخیدن واخواستن
فرهنگ لغت هوشیار
در خواستن آرزو کردن، خواستن (مال و جز آن)، پرسیدن، بی اندیشه سخن گفتن، بقریحه خود امری تازه آوردن نو پیدا کردن، بر گزیدن چیزی را اختیار کردن، مسئله ای را در معرض افکار دیگران گذاشتن و نظر آنانرا خواستن، پرسش، جمع اقتراحات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختراع کردن
تصویر اختراع کردن
Devise, Invent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اعتراف کردن
تصویر اعتراف کردن
Confess
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اعتراض کردن
تصویر اعتراض کردن
Protest, Intercept, Object
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از احتیاط کردن
تصویر احتیاط کردن
Caution
دیکشنری فارسی به انگلیسی
разрабатывать , изобретать
دیکشنری فارسی به روسی
перехватывать , возражать , протестовать
دیکشنری فارسی به روسی
abfangen, widersprechen, protestieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
розробляти , винаходити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
перехоплювати , заперечувати , протестувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
przechwytywać, sprzeciwiać się, protestować
دیکشنری فارسی به لهستانی